ساحل نشینان خلیج فارس بندررستمی نويسندگان
مادر؛ کاش مادر درکنارم بود.افسوس..........
سه شنبه 7 شهريور 1391برچسب:, :: 10:28 :: نويسنده : عبدالکریم مانعی
جاشوی نگون بخت که بعد از بیست سال زجر دریا قصد داشت خودش را بازنشسته کند وقتی به اداره بیمه مراجعه و سابقه خود را مشاهده میکند میبیند که بیشتر از 5 سال سابقه بیمه ندارد و نمی تواند بازنشسته شود .هر چند که بر روی لنج های مختلف صیادی و تجاری مشغول به کار بوده ولی میگفت که پول بیمه را از حقوقم کم میکردند.ولی اسمم را تو لیست بیمه وارد نکرده اند الان من باید حداقل 10 یا 12 سال سابقه داشته باشم ولی.......... این هم زبان حال وی هرچند دست و پا شکسته به شعر درآوردم اما زیاد گیر ندین. چِقی مو توی درگه زجر کشیدم دلم خش بی که آخر خوش میشینم صُوینی گه پیچانه دست میرم هِلِ اسکله تا با جهاز برم سی صید چندتا لَچِّه کارای جهاز همه رو دوش خُم بی مُنگ مُنگِ ناخدا و جاشوا رو سرم بی آخرِسوم جنگم بی سی گُلاته پی صـاحب لنج سـی حـق بیمه رفتم که گیرم سابقم شی بیمه نـداشتم بیش از پنج سـال سابقه ای صـاحب لنج بی مـروت چـرا کـردی به مو ایـن خیـانت گـرفتی ازم پـول بیمه نپرداختی تـو آن را بـه بیمه
توصیه من به همه ی صیادان و کارگران عزیز این است که مدام پیگیر بیمه خود باشند که مبادا در آینده مشکلی برای بازنشستگی آنها پیش بیاید که جبران ناپذیر است.
چه خـاطراتی مــا با یه بـاغ گِهنو داشتیم بعد ازمدرسه اونجا پا میذاشتیم گـل کـوچیکو ســالنی، والیبـال بـازی مـا همه بازیها اونجا،یه مجموعه داشتیم
تابسونــا تـو گــرمـا و تـو شـرجی با کوله ای پر از خَک به خونه وا میگشتیم
بارو میزد زمستون او وامیساش زمین را از بی زمینی و توپ حوصله مانداشتیم
دوره ی راهنمایی،تو فصل امتحانات بااَندنِ عمویی پا به فرار میذاشتیم
گِهنو خالی وامی از کریم وبُچبارا توپ و تیرای کوچک اونجا جا میذاشتیم
شعر از : عبدالکریم مانعی
با اَندِنِ عمویی: اشاره دارد به آقای محمود عمویی مدیر مدرسه شهید محمدی بوالخیر که تو فصل امتحانات بچه ها تا وی را میدیدند پا به فرار میذاشتند. جا دارد از وی نیز تشکر و قدردانی شود.
باغِ گِهنو مکانی بود در روستا نزدیک مسجد که در گذشته محل تفریح بچه های روستا بود مسابقات گل کـوچک ،فوتبال سالنی و والیبال رو درآنجا برگزار میکردیم و چـون داخل روستـا بود همه میـامدن اونجـا ولی در حـال حاضر جای خود را به مدرسه راهنمایی دخترانه داده است. دوره ابتدایی در دهه 60 مـدرسه دبستـان میرفتیم و علاقه زیادی به خواندن مجلات ورزشی ،کیهان بچه ها داشتیم وآنها را نگه میداشتیم به همراه برادرم تو باغ گِهنو یه پتو پهن میکردیم و مجلات وکتابهای داستان که مطالعه کرده بودیم رو به بچه های روستا زیر قیمت میفروختم ، از پول بدست آمده دوباره مجله میخریدیم .یاد اون روزا بخیر.
صفحه قبل 1 صفحه بعد
موضوعات پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|